خواندن کتاب برای کودکی که هنوز معنی کلمات را نمی داند، کمک می کند تا ارتباط بین کلمات و معانی آن ها را دریابد، محیطی خوشایند و امن برای بچه ها ایجاد شود و به ایجاد علاقه ای دیرپا به مطالعه و یادگیری برای تمام عمر منجر شود. برخی والدین فکر می کنند که یادگیری مطالعه از زمانی آغاز می شود که کودک بتواند الفبا را به خاطر بسپارد و کلمات را تلفظ کند؛ اما واقعیت این است که پایه و اساس مطالعه در ذهن کودکان، خیلی زودتر شکل می گیرد. هر روز وقتی شما به اشیاء اشاره می کنید و در موردشان توضیح می دهید، مثلا وقتی به کودک لباس می پوشانید، یا با کودک نوپای تان به خرید می روید یا به همراه کودک پیش دبستانی خود، آشپزی می کنید، به نوعی مطالعه و خواندن را در ذهن آن ها پایه ریزی می کنید.

تعریف مطالعه

مطالعه چیست؟ سوالی ساده که شاید جواب های ساده ای نیز داشته باشد. «ال کنین1» چنین تعریف می کند که: «مطالعه، آفرینش صورت شنیداری کلماتی است که بر اساس شکل تصویرشان چاپ شده اند.» (1973، ص552) «گودمن و نیلز2» از نگاهی دیگر مطالعه را «فرآیند پیچیده ای می دانند که در آن خواننده پیامی که با زبان تصویری- نوشتاری توسط نویسنده، رمزگذاری شده است، در درجات مختلفی، بازسازی می کند.»(1970، ص5)؛ در تعریف دیگری، «بلوم فیلد3» مطالعه را چیزی جز «ارتباط صورتِ شنیداریِ با صورت دیداری مرتبط با آن» نمی داند. مطالعه در تلقی عامیانه، رمزگشایی، خواندن و درک و فهم انسان ها از نشانه های چاپی و در سطحی بالاتر، دیداری و شنیداری است (یغمایی و خندان، 1383، ص3).

مطالعه در فرهنگ اسلامی

 نگاهی به فرهنگ دینی ما نشان می دهد که علم آموزی و توجه وافر به تفکر و یادگیری، از دیرباز مهم تلقی شده است. آیین مقدس اسلام، فراگیری علم و دانش را عاملی برای رشد، تعالی و پویایی جامعه برشمرده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) همواره به یادگیری اصرار می ورزیدند کما این که سعادت دنیا و آخرت را در دانش آموزی می دانستند و اگر روزی بر ایشان می گذشت و در آن روز بر علم و دانش ایشان افزوده نمی شد، آن روز را روز مبارکی نمی دانستند.4 چنین توجه و تاکیدی بر علم آموزی و مطالعه در کلام امیر المومنین(ع) نیز دیده می شود، جایی که می فرمایند: « هر آن کس که با کتاب آرامش یابد، راحتی و آسایش از او سلب نمی گردد».

 مطالعه ای که صرفا تکرار طوطی وار افکار و اندیشه های نقش بسته بر کتاب هاست، نسبتی با تفکر ندارد (یغمایی و خندان، 1382، ص3). کسی که از درون منفرد نیست در زمره ی عامه قرار دارد. عامی بودن به معنی این نیست که انسان، خواندن و نوشتن نمی داند، بلکه عاری بودن از تفرد درونی و عدم توانایی بر فاصله گرفتن از آن چه به آن می توان اندیشید، نوعی عامی بودن به شمار می آید. فرهنگ پخته و پرورده ی انسانی از هنگامی پدیدار می گردد که فرد آدمی، به طور منفک و جدا از ذهنیت جمعی و گروهی، اندیشیدن را آغاز می کند (ابراهیمی دینانی، 1379، ج3، ص17).

تاثیر مطالعه بر شخصیت و تفکر کودکان

بسیاری از دانشمندان وروان شناسان معتقدند که اساس و زیربنای شخصیت انسان در سال های اول زندگی، پایه گذاری می شود و آموخته های این دوران، تاثیر عمیقی بر آینده ی زندگی فرد دارد؛ بنابراین اگر مطالب خواندنی مفید و سازنده در اختیار کودکان و نوجوانان قرار گیرد و آن ها از همان سنین کودکی به مطالعه عادت کنند، راه و رسم زندگی را خواهند آموخت و تحت تاثیر داستان ها و کتاب های آموزنده، به رشد و تعالی خواهند رسید و در آینده نیز برای حل مشکلات خود از کتاب کمک خواهند گرفت.

خواندن کتاب ها و داستان های مختلف موجب شکل گیری ارزش های گوناگون در ذهن کودک می شود، حساسیت اورا رشد می دهد و احترام به دیگران در او شکل می گیرد. رضایتی که کودک از مطالعه به دست می آورد او را متکی به خود بار خواهد آورد. سؤالاتی که بر اثر مطالعه برای کودک مطرح می شود و مقایسه هایی که او بین مسائل مختلف می کند، در مجموع موجب می شود که او فردی خلاق بار بیاید. با بهره گیری از تخیل که ضرورت اساسی خلاقیت است دنیایی بزرگ و پهناور در مقابل چشمان کودک گشوده می شود و او قادر است آزادانه خیال پردازی کند. کودک در این شرایط هرگز خود را محدود و محبوس در حصار واقعیت ها و امور مشهود نمی بیند.

دانش آموزی که همگام با مطالعه ی درسی، به طور جدی به مطالعه ی کتاب های غیردرسی نیز می پردازد، بدین وسیله:

1. دارای سطح فکر و اندیشه های وسیع می شود؛

2. ذهنش برای فراگیری فعال تر می شود؛

3. گنجینه ی لغاتش کامل تر می شود؛

4. افق های جدیدی پیش رویش باز می گردد؛

5. آمادگی اش برای یادگیری درس های مدرسه بیشتر می شود؛

6. و به صورت جدی تر و قوی تر در راه کسب علم گام برمی دارد

کودکان و نوجوانان برای موفقیت در زندگی به الگوهای رفتاری نیازمندند. وجود حس همانندسازی در کودکان و نوجوانان و نیاز آن ها به الگوهای رفتاری ایجاب می کند که به الگوهای شایسته ای دست رسی داشته باشند تا بدین وسیله شخصیت و رفتار خود را تشکیل دهند. الگوهایی که به وسیله ی کتاب معرفی می شوند، نقش مهمی در شکل دادن به شخصیت کودکان و نوجوانان ایفا می کنند. به لحاظ تاثیری که الگوهای برجسته ی اخلاقی در شخصیت نوجوانان و جوانان دارد، مطالعه ی زندگی نامه ی بزرگان و مشاهیر و فرزانگان می تواند بسیار مؤثر واقع شود (کاربخش راوری، 1378).

مطالعه امری اکتسابی است نه ذاتی!

عده ای از والدین و مربیان تصور می کنند که عادت به مطالعه، امری ذاتی و خصلتی است که تنها بعضی از افراد به دلیل کنجکاوی، علاقه و… به آن روی می آورند و دیگران نمی توانند اهل مطالعه باشند و شاید به همین دلیل، هیچ گونه تلاشی برای ایجاد عادت به مطالعه، در فرزندان خود انجام نمی دهند.

پژوهش های اخیر در زمینه ی تعلیم و تربیت ثابت کرده است که عادت به مطالعه یک امر اکتسابی است. یعنی همان طور که یک کودک، خواندن و نوشتن را یاد می گیرد، می تواند مطالعه را هم بیاموزد؛ پس باید روش مطالعه را به او آموخت و او را به خواندن عادت داد (کاربخش راوری، 1378).

ره یافت هایی برای افزایش مطالعه در کودکان

بسیاری از فراگیران، برای مطالعه آموزش نمی بینند. آن ها توانایی مطالعه را به راحتیِ صحبت کردن و به گونه ای غیررسمی و معمولی به دست می آورند. فراگیران قبل از آموزش رسمی مطالعه، آن را فرا می گیرند. آن ها مدت ها قبل از این که به مدرسه بروند به دلیل داشتن انگیزه و توقعات مثبت، قادر به مطالعه هستند و برای تبدیل شدن به خوانندگان مستقل و ماهر به پیش رفت مهارت ها و آموزش نیاز دارند.

در آموزش مطالعه به کودکان باید به سطح حداکثری و حداقلی امکانات کودکان توجه داشته باشیم. منظور از سطح حداکثری، کودکان سطح بالایی هستند که علاوه بر پشتوانه ی اقتصادی- اجتماعی، والدین شان نیز برای آن ها وقت می گذارند و برای صحبت با آن ها و مطالعه ی آن ها زمان زیادی را صرف می کنند و حتی برای کودکان کتاب می خوانند. منظور از سطح حداقلی، کودکانی هستند که مطالعه را آسان گرفته اند و از آن خسته و ناامید شده اند. فراگیران معمولی که حتی با یک کلمه و یا جایزه ی کوچک تشویق نشده اند. ما باید از این قبیل کودکان حمایت کنیم زیرا آن ها درک وسیعی دارند و قادر به انجام کارهای سخت هستند. آن ها با انگیزه شروع می کنند و خیلی سریع به فراگیری مطالعه می پردازند. معمولا برای کمک به خواننده در مدرسه باید بدانیم که مطالعه، چگونه باید آموزش داده شود.

بسیاری از والدین از این که فرزندان شان می توانند بخوانند، متعجب می شوند غافل از این که آن ها به تنهایی مهارت های مطالعه را فراگرفته اند. بنابراین، آموزش گران مطالعه با گروه های زیادی در سطوح مختلفی از آمادگی و انگیزه مواجه می شوند که از میان آن ها تعدادی قادرند خیلی کم بخوانند و تعدادی نیز کاربرد کتاب و مطبوعات را درک نکرده اند. معلم، گستره ی وسیعی از روش ها و اطلاعات را برای ارتقاء آن ها به یک سطح قابل قبول به کار می گیرد.

تحقیقات معروف «بالوک» تحت عنوان «زبانی برای زندگی» نشان می دهد که «یک روش، رسانه، ره یافت یا فلسفه ی خاص که کلید فرآیند آموزش مطالعه باشد، وجود ندارد.» (دی. ای. اس، 1975، ص77) غالب معلمان، با این بیان موافقند و در واقع ادعا می کنند که از روش ها و ره یافت های متنوع و گوناگونی در کارشان استفاده می کنند و این روش ها را با نیازهای فردی فراگیر و سطح آمادگی او تطبیق می دهند. ره یافت هایی که به مرور زمان مورد آزمایش قرار گرفته اند، عبارتند از:

1. ره یافت دیدن و بیان کردن

این ره یافت، ره یافتی کلی است که ایجاد واژه های دیداری مشخص را ایجاب می کند. بیشتر کودکان در حالی وارد مدرسه می شوند که توانایی خواندن نام خود و تعداد زیادی از واژه هایی که در برنامه های تلویزیونی، روی برچسب غذاها و در تبلیغات عمومی دیده و شنیده اند را دارند.

2. ره یافت آوایی

در این ره یافت، واژه ها از طریق آوای یکایک حروف و یا مجموعه ای از حروف، ساخته و تشخیص داده می شوند.

3. ره یافت تمام جمله ای

در این ره یافت، معلم عنوان را می نویسد و فراگیر آن را می خواند. در واقع فراگیر چیزی را که معلم می خواند، تکرار می کند.

4. ره یافت زبانی – روانی

در این ره یافت، شیوه ی مطالعه ی دانش آموز و کسب معنی از متن، توسط فراگیر مورد بررسی قرار می گیرد. این روش، از سرنخ های متنی استفاده می کند و می توان آن را بازی با معانی نام نهاد.

می توان به کودکان تفهیم کرد که به جای دنبال کردن تصاویر کتاب، می توانند موضوعات طبیعی را که به بازسازی الگو در ذهن آن ها کمک می کند، انتخاب کنند. معلم، داستان را می خواند و یا آن را تعریف می کند، جمله سازی می کند و حتی می تواند برای کسی که در هنگام دیدن تصاویر نام آن ها را بگوید، جایزه ای نیز تعیین نماید. هنگامی که معلم کتابی را برای فراگیران می خواند، کودکان می آموزند که چگونه کتاب بخوانند. به عنوان مثال، خواندن از راست به چپ و چگونگی ورق زدن کتاب را برای اولین بار از او می آموزند.

در عرصه ی نظر، تطبیق کتابی خاص با مهارت های خواننده ای خاص امکان پذیر است، اما در عمل چنین امکانی وجود ندارد. در این میان انگیزه ی خواننده بسیار مهم و پیچیده است. اگر کودکان به کسب چیزی از کتاب یا مجله ای خاص نیاز داشته باشند، به کوشش می پردازند. اگر کودکان بخواهند درباره ی تیم فوتبال مورد علاقه ی خود، نوازنده و خواننده ی محبوب خود و یا طرحی که علاقه شان را برانگیخته چیزی بدانند و یا اگر برای ساختن چیزی یا اجرای برنامه ای به اطلاعات نیاز داشته باشند، با شدت و علاقه ی هر چه تمام تر متون مربوط را مطالعه خواهند کرد. در مقابل ممکن است متنی متناسب با مهارت های خواننده باشد، لیکن به دلیل این که کسل کننده، پیش بینی پذیر و فاقد انسجام لازم است، او را مجبور به مطالعه نمی کند.

آیا شما می توانید برای کودکی پنج ساله، کتابی مناسب معرفی کنید؟ قطعا پاسخ منفی است، مگر این که درباره ی کودک پنج ساله ی مورد نظر بسیار بیشتر بدانیم. پاسخ به این سوال که آیا می توانید سیاهه ای از صد کتاب برتر مناسب برای کودکان هفت ساله معرفی کنید نیز قطعاً منفی است (یغمایی و خندان، 1383، ص63-78). همان گونه که «مارگارت میک»(1982، ص133) می گوید: « هیچ راه دیگری برای ما وجود ندارد، ما ناگزیریم که کتاب ها و کودکان هر دو را بشناسیم تا بتوانیم در پرتو پیچیدگی فردی هر یک، آن ها را با هم مطابقت دهیم.»

چگونه کودکان را به مطالعه علاقه مند کنیم؟

«آیزاک پاشویتس سینگر» در مورد علایق بچه ها نسبت به مطالعه ی کتاب ها چنین می گوید:

 «بچه ها کتاب نمی خوانند که خودشان را پیدا کنند یا از احساس گناه بگریزند یا شعله ی طغیان شان را فروبنشانند یا از مسخ شدن نجات پیدا کنند. روان شناسی به کار بچه ها نمی آید. .. آن ها هنوز به فرشته ها، شیاطین و جادوگرها و اجنه و خانواده و منطق و وضوح و سجاوندی و چیزهای منسوخ و متروک دیگر اعتقاد دارند. وقتی کتابی کسل کننده است، راحت خمیازه می کشند. بچه ها از نویسندگان شان انتظار ندارند که بشریت را نجات بدهد و این خیالات بچه گانه را به بزرگ ترها وامی گذارند.»

روش های گوناگونی برای علاقه مند کردن بچه ها به مطالعه وجود دارد که برخی از آن ها عبارتند از:

- پدر و مادرها برای فرزندان شان قصه، شعرهای کودکانه و کتاب داستان بخوانند؛

- پدر و مادرها به فرزندان شان توجه کافی داشته، در مورد کتاب های گوناگون با آن ها بحث و گفت و گو کنند؛

- فرزندان آئینه ی تمام نمای والدین خود هستند، از این رو پدر و مادرها باید در محیط خانه مطالعه کنند و الگوی مناسبی برای علاقه مندکردن بچه ها به مطالعه باشند تا آن ها به این عادت پسندیده متمایل شوند؛

- فضای آرام و به دور از هر دغدغه در محیط منزل باعث می شود که فرزندان با احساس آرامش و امنیت مطالعه نمایند؛

- والدین باید به شخصیت فرزندان و نظرات آن ها احترام بگذارند تا روحیه ی تفکر انتقادی در فرزندان شکل بگیرد و در مقابل اظهار نظرهای گوناگون در کتاب ها موضع گیری نمایند.

- نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان، آثار خوب و مفیدی برای گروه های سنی مختلف خلق کنند و این آثار از طریق رسانه های گروهی به بچه ها معرفی شود و بچه ها به خریدن و خواندن کتاب تشویق شوند.

- معلمان مدارس از فهرست جدیدترین کتب منتشر شده برای بچه ها اطلاع داشته باشند و این کتاب ها را به بچه ها معرفی کنند. همچنین در کلاس های انشاء گاهی از بچه ها بخواهند تا خلاصه ی یکی از بهترین کتاب هایی که خوانده اند، بنویسند و در کلاس بخوانند تا بقیه ی دانش آموزان هم با کتابی که همکلاسی آن ها خوانده، آشنا شوند.

- مربیان پرورشی مدارس حتماً کتاب خانه ی مدرسه را آماده کنند و در روزهایی معین به بچه ها کتاب امانت بدهند و از آن ها بخواهند وقتی کتابی را می خوانند، خلاصه ی آن را بنویسند یا بازگو کنند و دانش آموزی که بهترین خلاصه نویسی را انجام داده، تشویق نمایند.

- در مدارس برای تشویق بچه ها در موارد مختلف، کتاب های مناسب با سن و روحیه ی دانش آموزان به عنوان جایزه به آن ها داده شود.

- در فروشگاه های مدارس، علاوه بر خوراکی، کتاب نیز در معرض فروش گذاشته شود.

- خانواده هایی که وسایل مدرن مثل کامپیوتر در اختیار بچه ها قرار می دهند، اجازه ندهند که تمام اوقات فراغت فرزندان شان در مقابل کامپیوتر تلف شود و طوری برای آن ها برنامه ریزی کنند که ساعاتی از وقت شان به مطالعه طی شود.

و بسیاری موارد دیگر که از عهده ی این مقاله خارج است.

متولیان اصلی مطالعه: مدارس یا کتاب خانه ها؟

 رهبر معظم انقلاب اسلامی میزان مطالعه ی پایین ملت را نوعی معزل معرفی کرده، در ادامه چنین می فرمایند: «ملت ما مطالعه کردن را اصلاً جزو کارهای بشری نمی دانند! مثل خوراک و ورزش و دیگر چیزهایی که جزو کارهای معمول انسان است، مطالعه اصلاً جزو این چیزها نیست! آدم باید عنوان دیگری داشته باشد- یا باید شب امتحانش باشد؛ یا باید معلم در مدرسه از آدم بخواهد؛ یا باید یک دانشمند باشد؛ یا باید بخواهد در جایی سخن رانی کند- تا موجب شود که مطالعه کند! این چه قدر خسارت است!؟ واقعاً خدا می داند. من وقتی یادم می آید- و این چیزی است که تقریباً هیچ وقت از یادم نمی رود- که مردم ما مطالعه کردن را بلد نیستند، به قلب من فشار می آید! از این بابت، ما چه قدر داریم هر ساعت خسارت می بینیم!؟ واقعاً این به عهده ی چه کسی است؟...» (بیانات مقام معظم رهبری، 1370)

 مدارس و کانون های پرورش فکری کودکان به عنوان متولیان اصلی امر کودک و نوجوان باید نقش اساسی در ایجاد عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان بر عهده بگیرند، اما به گفته ی مسئولان آموزش و پرورش کشور، بیشتر مدارس - در مقاطع مختلف درسی - یا فاقد کتاب خانه هستند و یا کتاب و مکانی مناسب برای کتاب خانه ندارند که بتواند پاسخ گوی نیازهای دانش آموزان در زمینه های مختلف تحقیق و پژوهش باشد. این موضوع دانش آموزان را راهی کتاب خانه های عمومی می کند و اگر این کتاب خانه ها نیز نتوانند پاسخ گوی مناسب برای آن ها باشند روحیه ی پژوهش گری و مطالعه ی در کودکان و نوجوانان کم رنگ می شود و به مرور، نوجوانان پر انرژی و فعال دچار سر خوردگی از امر تحقیق و پژوهش خواهند شد.

یکی دیگر از دلایل اصلی که آموزش و پرورش کشور را از ایفای نقش اساسی در این امر باز می دارد، این است که هنوز مطالعه ی مطالب و کتاب های محدود درسی و نمره محوری، ملاک اصلی آموزش و پرورش است و مطالعه ی غیردرسی برای ایجاد درک بهتر و ایجاد خلاقیت در کودکان و نوجوانان به عنوان نیاز اصلی شناخته نشده است. کانون های پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز با وجود تلاش های خوب مسئولان و مربیان هنوز نتوانسته نقش قابل چشم گیری در ایجاد عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان داشته باشد و شاید دلیل اصلی این امر، گسترده نبودن مراکز کانون و نیز سایر فعالیت های فرهنگی و هنری متنوع این مراکز باشد.

بنابراین کتاب خانه های عمومی به دلیل گستردگی این مراکز و تخصصی بودن خدمات آن ها در زمینه ی کتاب و امکان ارایه ی خدمات به طور همزمان به گروهای سنی مختلف و مراجعه ی بیشتر مردم (اقشار و طبقات مختلف)، می توانند با ایجاد راه کارهای مناسب، نقش اساسی در ایجاد عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان بر عهده بگیرند.

 راه کارهای زیر برای رسیدن به این نقش اساسی می تواند مفید باشد:

- تجهیز همه ی کتاب خانه های عمومی به بخش کودک و نوجوان؛

- برگزاری دوره ها و کارگاه های آموزشی کوتاه مدت در زمینه ی کودک و نوجوان برای کتاب داران علاقه مند به امر کودک و نوجوان؛

- ایجاد ارتباط مستمر و متقابل با مراکز آموزشی خصوصاً مراکز پیش دبستانی، ابتدایی و راه نمایی و دعوت مستمر از آن ها برای شرکت در جشن های کتاب و بازدید از کتاب خانه ها؛

- برگزاری مسابقه های مختلف مقاله نویسی، قصه نویسی و کتاب خوانی و... توسط کتاب خانه ها برای ایجاد انگیزه ی مطالعه و کتاب خوانی؛

- برگزیدن و معرفی کوچک ترین کتاب خوان های نمونه ی کتاب خانه و تقدیر از آن ها در جشن های هفته ی کتاب؛

- برنامه های شاد ومناسب چون برگزاری جشن کودکان کتاب خوان با همکاری مراکز آموزشی و کانون های پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛

- تشویق و ترغیب اعضا به آوردن کودکان و نوجوانان خود به کتاب خانه؛

- معرفی مستمرکتا ب های جدید کودک و نوجوان توسط کتاب خانه؛

کتاب در هر شرایطی می تواند به حس کنجکاوی کودکان و نوجوانان پاسخ مثبت دهد. کتاب پاسخ بیشتر پرسش ها و مشغله های فکری کودکان و نوجوانان را در خود نهفته است. کتاب مرجعی است که با کودکان به زبان خودشان صحبت می کند، پای حرف های شان می نشیند، پرسش های شان را با نرمی و لطافت و بدون عجله می شنود و پس از گوش دادن، پاسخی مطمئن، دقیق و قانع کننده ارایه می کند (خبرگزاری کتاب ایران، 1388).

دوران کودکی رهبر معظم انقلاب و علاقه ی فراوان به مطالعه

«من در دوران جوانی زیاد مطالعه می کردم. غیر از کتاب های درسی خودمان که مطالعه می کردم و می خواندم، کتاب تاریخ، کتاب ادبیات، کتاب شعر و کتاب قصّه و رمان هم می خواندم. به کتاب قصّه خیلی علاقه داشتم و خیلی از رمان های معروف را در دوره ی نوجوانی خواندم. شعر هم می خواندم. من با بسیاری از دیوان های شعر، در دوره ی نوجوانی و جوانی آشنا شدم. به کتاب تاریخ علاقه داشتم و چون درس عربی می خواندم، با زبان عربی آشنا شده بودم. .. شما هم واقعاً باید قدر بدانید؛ هر چه امروز مطالعه می کنید، برای تان می ماند و هرگز از ذهن تان زدوده نمی شود. دوره ی نوجوانی برای مطالعه و یاد گرفتن، دوره ی خیلی خوبی است؛ واقعاً یک دوره ی طلایی است و با هیچ دوران دیگری قابل مقایسه نیست. من خیلی کتاب نگاه می کردم. منزل ما هم کتاب زیاد بود. پدرم کتاب خانه ی خوبی داشت و خیلی از کتاب ها هم برای من مورد استفاده بود. البته خود ما هم کتاب داشتیم، کرایه هم می کردیم... به کتاب خانه ی آستان قدس هم مراجعه می کردم. آستان قدس هم در مشهد، کتاب خانه ی خیلی خوبی دارد. در دوره ی اوایل طلبگی - در همان سنین پانزده، شانزده سالگی - به آن جا مراجعه می کردم. گاهی روزها آن جا می رفتم و مشغول مطالعه می شدم؛ صدای اذان با بلندگو پخش می شد، به قدری غرق مطالعه بودم که صدای اذان را نمی شنیدم!. .. بعد از مدتی می فهمیدیم که ظهر شده است! با کتاب اُنس داشتم. البته الان هم که در سنین نزدیک شصت سالگی هستم - همان طور که گفتید بعضی از شما جای فرزند من هستید و بعضی مثل نوه ی من می مانید - از خیلی از نوجوانان بیشتر مطالعه می کنم. .. من نمی خواهم به بچه ها خیلی کتاب و رمان معرفی کنم؛ حالا ممکن است اسم مؤلّفینش را بگویم. مثلاً یک نویسنده ی معروف فرانسوی هست به نام «میشل زواکو» که کتاب های زیادی دارد. من اغلب رمان های او را در آن دوره خواندم. یا نویسنده ی معروف فرانسوی «ویکتور هوگو»، من کتاب «بینوایان» او را اوّلین بار در همان دوره ی نوجوانی از کتاب خانه ی آستان قدس گرفتم. البته همه ی آن را نخواندم، مقداریش را خواندم. یکی دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم». (بیانات مقام معظم رهبری، 1376).